ساده مثل آب دنیا ترکیبی است از خوب و بد ، زشت و زیبا ولی رویهم رفته شیرین است مثل گیاه نیشکر ممکنه همه قسمتهاش شیرین نباشه اما در نهایت نتیجش میشه شکر سلام امروز پنجشنبه هوا یه کم سرده ، تا دیشب بارون بود .از یه کتاب یه چیزایی براتون میخونم :تو رختخواب که بودم یاد گذشته های خودم افتادم . تو فامیل ما همسن و سالهای من نسبتا زیاد بود . پدر من آدم بزرگی بود ولی زود رفت . بعد از اون خیلی چیزا عوض شد مفصله الان نمیشه همشو گفت اما تا اینجا میگم که حتی خونمونم ازمون گرفتن. رقابت فامیلی زیاد بود موقع کنکور بود . حتی یادمه واسه اینکه من نتونم درس بخونم یکی از همین فامیل مرتب میومد خونمون . من جایی واسه درس خوندن نداشتم . اینجوری اون خیلی از روزها رو ازم میگرفت . مادر من بخاطر ما خیلی می ترسید همش میترسید بلایی سرمون بیارن . واسه همین سعی میکرد با اونا مدارا کنه و دلشونو بدست بیاره . به هرحال من بخاطر اشکای مادرم و موقعیتی که برامون بود چنان از درون داغون بودم که نگو و نپرس . اما تصمیم داشتم غصه خوردنو بذارم واسه بعد و هرطور شده آدم موفقی بشم این شرایط رو عوض کنم . از شدت گرما لباسهامو درمیاوردم و تو حموم مینشستم میخوندم . تا خسته میشدم یاد مادرم میافتادم . باورتون نمیشه خیلی وقتا بود که با خواهرم وقتی تنها بودیم مینشستیم و گریه میکردیم و واسه هم درد و دل میکردیم. یاد نامردمیهای فامیل که می افتادم دوباره جون میگرفتم و تلاش میکردم . نتایج رو که زدن ادامه مطلب ... درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|